ای کاش تو را نمی دیدم

ای کاش می­مردم و تو را هرگز نمی ­دیدم

خون خود می­ خوردم و شبی و صبحی نمی ­دیدم

تو حال و هوای گذشته و آینده را بردی

تو زندگی در لحظه را ز جان من بردی

تو خنده را آورده و ز لبم بردی

تو آمدی و رفتی و زندگی را بردی

تو ماه من شدی، آفتاب را بردی

تا جان من شدی، ابر آوردی

تو همه هستی من شدی، ستاره ها را بردی

تو که نمی­خواستی، چرا یار من شدی

 گله بسیار کرده ­ام و حال تو را دیدم

 بگو ای کاش، بگو ای کاش، تو را هرگز نمی ­دیدم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد